مقدمه ای از مهندس حسین زاهدی خطیر:
از اول خوشه گندم مرا کشت و بـعـدا روح سـردرگـم مـرا کشت
مـبادا با شمـا از خـود بـگویم "غم مردم" "غم مردم" مرا کشت
...هنوز خورشید بهاری 1350 سر نزده بود که گریه های من، اهالی همیشه بارانی ام در روستای «خطیرکلای» شهرستان قائم شهر را بیدار کرد.
پیش از آنکه ماه به پیشانی ام بیفتد، پدر و مادر مهربانم، عشق حسین(ع) را به گردنم انداختند و نامم را "حسین" گذاشتند.
از دوران کودکی تا جوانی طعم زندگی سخت مردم روستایم، دستان همیشه خسته و مهربان و زحمت کش و نگاه همیشه منتظر و دوست داشتنی پدر و مادر مهربانم را خوب به خاطر دارم.
از همان روزها تاکنون، شوق کمک به مردم شهرم تنها دغدغه و معجزه ناگزیر زندگی من شده است.
تحصیلات عالیه ام را در دانشگاه های سمنان و فیروزکوه در رشته های مهندسی مکانیک و فوق لیسانس اقتصاد گذراندم و دانشجوی سال آخر فوق لیسانس مهندسی معمای می باشم. والان با عنایت به همه سوابق علمی و اجرایی، تمام افتخارم کمک به توسعه همه جانبه شهرم و مردمان فهیم آن است و بس.